مُتانا وُلیا
یادداشت های من!

نمی دانم امروز چه مرگم بود؛ هوا تاریک شده بود که از خانه بیرون رفتم. با دیدن مردم ناگهان این را فهمیدم که چقدر آدم ها زیاد هستند. راستش دلم نیامد شما را بی خبر بگذارم؛ این است که الان دارم اینها را مینویسم.

Manouchehr Atashi
پرسش

اين ابرهاي سوخته سوگوار
تابوت آفتاب را به كجا مي برند ؟
اين بادهاي تشنه هار و حريص وار
دنبال آبگون سراب كدام باغ
پاي حصارهاي افق سينه مي درند ؟
اكنون درخت لخت كوير
پايان نااميدي
و آغاز خستگي كدامين مسافر است ؟
مرغان رهگذر
مرگ كدام قاصد گمگشته را
از جاده هاي پرت به قريه مي آورند ؟
اي شب !‌ به من بگو
اكنون ستاره ها
نجواگران مرثيه عشق كيستند
هنگام عصر بر سر ديوار باغ ما
باز آن دو مرغ خسته چرا مي گريستند ؟

از منوچهر آتشی


Definition Of Love
1. Love is just a bug in the human's source code!
ٍMe

این هم پرتره من!

Khosro Golsorkhi
خسته تر از هميشه

در دست هاي تو
دنيا
دروغين است
چشمت همه آهن
پايت همه ترديد
دستت همه كاغذ
اين فردا كه فراز دارد مي بيني
قلب بزرگ ماست
دريا درون سينه ام جاري ست
با قايق ترديد
با ارتفاع موج ها ، شلاق
در من همه فانوس ها
خاموش مي شوند
گل ها معلق در فضا
يكريز مي گريند
سنگين يك چيدن
سر پنجه ي بي اعتناي تست
و قلب مغموم كبوترها
در استكاك لحظه هاي دام
با سرخي شفاف
در انتظار مهرباني هاي چشمانند
پايت همه خسته
دستت همه بسته
در من طنين آبشاران نيست
در درست هاي تو
دنيا دروغين است

از خسرو گلسرخی

برخی دیگر از اشعار گلسرخی را می توانید در اینجا بیابید.