در بحثهایی که اخیرا با برخی از دوستان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که موثرین راه برای مبارزه با قراردادهای موقت کار، تشکیل «اتحادیهی سراسری کارگران قرارداد موقت» است. البته به نظر من اگر این اتحادیه به صورت یکپارچه با «اتحادیهی سراسری کارگران اخراجی و بیکار» تشکیل میشد کارایی بهتری داشت.
لطفا نظرتان را دربارهی این پیشنهاد بنویسید.
پانوشت: با توجه به کامنت آقای بینا داراب زند، لازم است دربارهی اینکه چرا تصور میکنم این دو اتحادیه («اتحادیهی کارگران قرارداد موقت» و «اتحادیهی کارگران اخراجی و بیکار») باید یکپارچه باشند توضیح دهم.
میدانیم که کارفرما میتواند به راحتی کارگران قرارداد موقت را اخراج نماید یا به سادگی از تمدید قراردادشان خودداری کند. و میتوان با اطمینان گفت که کارگران فعال در اتحادیهها و ... بیشتر در معرض اخراج هستند. مساله این است که احتمالا پس از مدتی، بسیاری از فعالان این اتحادیه، «کارگران اخراجی و بیکار» خواهند بود. به تصور من کارگر قرارداد موقت، میتواند متزلزل بودن شرایط کاری خود را درک کند و در کنار کارگران اخراجی و بیکار قرار گرفته و در یک اتحادیه فعالیت کند.
من با ادغام این دو مخالفم. اصولاً اتحادیه های کارگری برای پیوند دادنِ رهبران کارگری با قشرهای عقب مانده ی آن استفاده می شود. بنابراین خواسته ها و اهداف آنها باید طوری طراحی شود که یک کارگر از قشر عقب مانده، بدون هیچگونه واسطه ی آموزشی خواسته ها و اهداف اتحادیه ی خود را فهمیده و حس کند. به همین علت است که اتحادیه ها بسیار تخصصی و در اصناف مشخص ظاهر شده و سازمان می یابند.
حالا بیاییم و همین پیشنهاد شما را به یک مثال تبدیل کنیم. آیا یک کارگر بیکار و اخراج شده از قشر عقب مانده می تواند بدون توضیح درک کند که چرا قراردادهای موقت کافی نبوده و باید استخدام دائم و رسمی شوند. خیر! او در شرایطی که به سر می برد حتا حاضر است با قرارداد موقت هم که شده سر کار برود. پس می بایست برایشان توضیح داد که چرا در درازمدت استخدام دائم و رسمی به نفع کارگران است. و این خود واسطه ی آموزشی است.
کارگر باید اهداف و خواسته های یک اتحادیه را حس کند و بدون واسطه ی آموزشی درک کند تا به آن بپیوندد. وقتی پیوست - در آن زمان است که وارد سیستم آموزشی اتحادیه می شود و قدم به قدم با منافع طبقاتی کارگران آشنا خواهد شد.
با ادغام این دو نوع خواسته ی کاملا متفاوت - ما هدف فوری آنها را مخدوش کرده و نخواهیم توانست کارگر قشر عقب مانده را جذب کنیم تا آموزشش دهیم.
پس طبق پیشنهاد شما ما اصل وظیفه ی اتحادیه را نقض خواهیم کرد.
البته درست است که باید با کار آموزشی کارگران را نسبت به منافع درازمدت شان آگاه کنیم. اما نباید فراموش کنیم که اتحادیه و سندیکا تنها شکل سازماندهی طبقه کارگر نمی باشد!
پس بهتر است وظایف تشکلات دیگر را بر دوش اتحادیه ها نگذاریم و آنها را از راه خود منحرف نسازیم
بینا داراب زند