دربارهی مطلب "شروط ضمن عقد ضد مرد نيست، شما مردسالارانه فكر مي كنيد" نوشتهی صورتک
در این نوشتار قسمتهایی از متن بالا را میآورم و در مورد آنها مینویسم. مخاطب دوم شخص در این نوشته صورتک است.
متن-1: اول از همه از حق مسكن شروع مي كنم كه بيشتر از همه شرطها درباره اش صحبت شده: طبق قوانين ما «زن بايد در منزلي كه شوهر تعيين مي كند، سكني نمايد مگر آنكه اختيار تعيين منزل به زن داده شده باشد.»(ماده 1114 قانون مدني)
معناي اين بند قانوني هم كه كاملا واضح است. يعني مرد ميتواند هرجايي كه دلش خواست را براي زندگي تعيين كند و در تبعيض آميز بودن اين قانون هم كه شكي نيست؟
صورت انساني مسئله اين است كه حق انتخاب مسكن به صورت مشترك در اختيار مرد و زن باشد. اما از قرار معلوم از لحاظ حقوقي اين مسئله امكان ندارد و دليل اينكه چرا چنين شرطي در زمره شروط ضمن عقد آمده هم اين است كه اگر يك زن حق اشتغال و تحصيل را هم گرفته باشد ولي مجبور باشد براي اين موارد مدتي را در شهر ديگري زندگي كند، شوهرش خيلي راحت مي تواند با استناد به ماده 1114 قانون مدني او را ملزم به زندگي در محلي كه خودش تعيين كرده بكند، يا حتي اگر زن در شهر محل سكونتشان كار يا تحصيل كند و شوهر بخواهد مانع شود مي تواند شهر محل زندگي را تغيير دهد و زن را هم مجبور به همراهي كند.شما براي حل اين مشكل چه راهكار ديگري را پيشنهاد مي كنيد؟ كه هم انسانيتر باشد و هم با قوانين داخلي ايران قابليت اجرايي داشته باشد.
در زمینهی متن-1: اولا که هیچ چیز واضح نیست. این که معنای این ماده را کاملا واضح میدانید، شاید به دلیل ناآشنایی شما با دعواهای حقوقی باشد. ظاهرا بیش از آنکه به فکر معنا کردن این ماده باشید، به دنبال یافتن جملهای تاثیرگذار بودهاید.
خانم ارزنی در مصاحبهیشان با شما در زنستان چنین برداشتی از این ماده کردهاند: " قانونگذار گفته كه حق تعيين مسكن با مرد است مگر آنكه زن و شوهر خلافش را شرط كنند."
نکتهی اول اینکه مادهی 1114 قانون مدنی همانطور که در بالا آمده دربارهی محل زندگی مشترک و یا محل زندگی مرد، ساکت است. یعنی مرد ملزم نیست و مختار است، با زن در همان منزلی که زن را ملزم به سکونت در آن کرده زندگی کند. تفسیر خانم ارزنی نیز درست است مشروط بر اینکه منظور ایشان از مسکن، مسکن زن باشد و نه مسکن مشترک.
اما در شرط ششم اینطور آمده است: "6. حق انتخاب مسكن و تعيين شهر يا محلي كه زندگي مشترك در آنجا ادامه پيدا كند با زوجه خواهد بود." این متن به دلیل وجود لفظ "مشترک" تفسیری دارد که عملا استفاده از آن را برای زن غیرممکن میکند. این شرط حق تعیین محل سکونت مرد را به زن نمیدهد. حتی حق تعیین محل سکونت زن را هم به خود او نمیدهد. بنابر این شرط، زن تنها در صورتی میتواند محل سکونتش را تعیین کند که مرد حاضر به "زندگی مشترک" با زن در آنجا باشد.
من در "هفت شین ازدواج؛ متن و در زمینهی متن" اینطور پیشنهاد کردهام: "هر فرد در تصمیم برای انتخاب محل زندگیاش تا جایی که قانون را نقض نکند مخیر است. دربارهی محل زندگی فرزند باید میان زوجین توافق شود، مگر در مواردی که پدر یا مادر صلاحیت نگهداری از فرزند را نداشته باشند و در این موارد قانون باید پیشبینی لازم را انجام دهد. "
متن-2: از طرف ديگر توجه داشته باشيد كه بدون گذاشتن اين شرط هم قانون مربوط به تعيين اقامتگاه تبعيض آميز است و حالا زن و مرد توافق مي كنند جور ديگري مشكلشان را حل كنند. يادتان نرود كه اين شرط يك قانون نيست. يك شرط است كه با توافق دو طرف تعيين ميشود.يعني زن و مرد به اين نتيجه مي رسند كه با دادن اين حق به زن كمي از بار تبعيضاتي كه با ازدواج به زن تحميل ميشود كم مي شود و پاي اين شرط را امضا مي كنند.نكته مهم ديگر هم بر طبق قوانين ما زن مجبور به تمكين از مرد است و هيچ شرطي هم نميشود برايش گذاشت چون مي گويند بر خلاف مقتضاي عقد است، پس حق انتخاب اقامتگاه از طرف زن فقط كمي شرايط را برابر مي كند. آن هم فقط كمي.
در زمینهی متن-2: با توجه به توضیحاتی که در "در زمینهی متن-1" دادم، این شرط کاملا اشتباه است. اما چیزی که نیاز به توجه دارد، دید نویسندهی متن نسبت به موضوع است. این درست، که این شروط مادهی قانونی نیست اما برای امضا کنندهی آن ایجاد تکلیف یا حق میکند. اگر دو نفر با هم هر توافقی بکنند، کاملا محترم است؛ اما اینجا ما به دنبال متنی هستیم که "از نظر حقوقی اعتبار داشته باشد". تصور میکنم نباید از احساسات در یک بحث منطقی استفاده کرد، چون اعتبار سخنان گوینده زیر سؤال میرود.
متن-3: از اين هم كه بگذريم خيلي از مردها نگران اين بودند كه زن مهريه كلان تعيين كند و بعد چون حق طلاق دارد خيلي زود طلاق بگيرد و مهريه را به اجرا بگذارد و مرد را بدبخت كند. در حالي كه اين آقايون اگر زحمت مي كشيدند و فقط تيتر مطلب را ميخواندند ميديدند كه نوشتهايم: «شروط ضمن عقد به جاي مهريه»
در زمینهی متن-3: در تیتر مطلب نوشته شده "شروط ضمن عقد به جای مهریه"؛ اما در تیتر کدام مطلب؟ در اصل مطلب "هفت شین ازدواج" سخنی از بذل مهریه و نفقه نیست، به جز در شرط اول که خود نشاندهندهی این است که از دید نویسندهی این شروط، این شرطها جایگزین مهریه نیستند، بلکه در کنار آن قرار میگیرند.
به علاوه، شما متنی را به عنوان "شروط ضمن عقد" پیشنهاد کردهاید. شما حق ندارید در تفسیر آن متن در جای دیگر، چیزی (مانند بذل مهریه و نفقه) را به آن اضافه کنید. این شروط خود باید کامل باشند.
متن-4: منتها يك نكته ريزي در اينجا وجود دارد. درست است كه اين شروط و حقوق برابر براي يك زندگي مدرن است و با اصول ازدواجهاي سنتي متفاوت است. اما به آن زني هم كه خيلي سنتي ازدواج ميكند و مهريه هم ميگيرد. چون هيچ منبع درآمد و پشتوانه مالي ندارد و اصلا طوري تربيت نشده كه دنبال كسب درآمد و اشتغال باشد و به قول خورشيد خانوم «زمان های کسب درآمدش رو هم تو خونه سر ميکنه که طبعا به خاطرش حقوق هم نمی گيره.» نميشود گفت كه اگر كارد به استخوانت رسيده و ديگرنميتواني به اين زندگي ادامه بدهي و طلاق مي خواهي بايد همه حق و حقوقت را هم ببخشي. اين چيزي است كه الان در قانون ما است. يعني اگر درخواست طلاق از طرف زن باشد ، او بايد از همه حق و حقوق مالياش بگذرد. اين براي مني كه كار مي كنم و روي پاي خودم ايستاده ام هم بديهي است و هم طبيعي و اگر غير از اين باشد احمقانه است. اما براي آن زني كه فقط خانه داري كرده و يك قران هم پس انداز ندارد چه؟ خيلي از زنها براي همين چيز هاست كه در برابر همه چيز از زن گرفتن مرد و خيانتش گرفته تا كتكها و بي حرمتيها و .... سكوت ميكنندو به قول خودمان ميسوزند و ميسازند. چون اگر مهريه شان را هم ببخشند هيچ پشتوانه مالي براي جدايي ندارند و البته همان زن و مردهاي سنتي هم وقتي مي خواهند هم حق طلاق را بگيرند و هم مهريه داشته باشند بديهي است كه بايد يك مهريه متعادل و در حد توان مالي مرد بگذارند كه موقع جدايي به مشكل برنخورند.
در زمینهی متن-4: نکتهی اول این که زن میتواند در ازای کار در منزل طلب مزد کند. نکتهی دوم این که وقتی شما شرط میکنید: "5. زوج و زوجه متعهد ميشوند هنگام جدايي اعم از اينكه متاركه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن، كليه دارايی كه بعد از ازدواج دائم زوجين به دست ميآورد بين آن ها به مناصفه تقسيم شود." این یعنی چه؟ معنای این شرط این است که زن خانهدار حتی اگر برای کار در منزل از مرد مزد نگرفته باشد، در هنگام طلاق نیمی از درامد مرد پس از ازدواج را به شرط اینکه خرج نشده باشد یا به نام کس دیگری نباشد، صاحب میشود.
دربارهی این که شرط مذکور چه ایراداتی دارد، در نوشتهی مستقلی صحبت خواهم کرد. اما مختصر بگویم که مرد میتواند تمام اموالش را به نام فرزند صغیرش بکند و پس از طلاق باز پس گیرد؛ که در این صورت نه تنها از اموال مرد چیزی عاید زن نمیشود، بلکه اموال زن نیز نصف خواهد شد.
در صورتی که این شرط به گونه ای تغییر یابد که زن و مرد در تمام دارایی هر لحظهی هم شریک باشند، مشکلات کمتر میشود. که بعدا به این خواهیم پرداخت.
دربارهی "شروط ضمن عقد به جای مهریه / گفتگو با زهره ارزني" هم مطالبی هست که در پست بعدی سعی میکنم به آنها بپردازم.
---------
با عرض پوزش از صورتک و مریم میرزا، اشتباه صورت گرفته تصحیح شد.
دو مطلب "شروط ضمن عقد ضد مرد نيست، شما مردسالارانه فكر مي كنيد" و "شروط ضمن عقد به جای مهریه / گفتگو با زهره ارزني" را تازه خواندم. تا حد زیادی روشنکننده هستند. سعی میکنم تا فردا دربارهی آنها بنویسم.
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که اعداد را چگونه به کار میبرید؟ بسیاری از اعداد معنای اصلی خود را در سخنان ما از دست دادهاند و تنها برای بیان کیفیت –و نه کمیت- به کار برده میشوند.
هنگامی که میگوییم "نود درصد این مردم دزد اند." بدون اینکه آماری گرفته باشیم که تازه باید صحت آن آمار بررسی شود. در اینجا "نود درصد" یعنی اکثریت قریب به اتفاق. برخی از اعداد به خاطر "روند" بودن بیش از بقیه استفاده میشوند. از این موارد بسیار میتوان یافت.
مشکل زمانی آغاز میشود که معنای برخی اعداد بیش از اینها مسخ میشود، و این گاهی آسیبزننده است. یکی از قربانیان اخیر این مورد مطلب "هفت شین ازدواج" زنستان است. آخر چرا باید این شروط هفت تا باشند؟ منکر این نمیشوم که ممکن است تصادفا تعداد آنها هفت شده باشد و نویسندگان هیچ سعی نکرده اند عدد هفت را بر این شروط تحمیل کنند. اما با توجه به نقصهایی که این شروط دارند من تصور میکنم این مسخ اعداد کار دست زنستان داده باشد.
متن: متن کامل شروط ضمن عقد هدیه نوروزی «زنستان» برای همه زنانی است که قصد ازدواج دارند. شما هم می توانید با انتشار این متن در سایت ها، وبلاگ ها و یا توزیع آن از طریق پست الکترونیکی و نسخه های چاپی به رواج آن در جامعه کمک کنید. شاید این چند خط بهترین هدیه برای زوج های جوانی باشد که می خواهند زندگی شان را بر مبنای برابری بنا کنند.
در زمینهی متن: همانطور که در این نوشتار خواهد آمد، برخی از این شروط خود، نابرابرانه اند و جای خالی شروط دیگری نیز در این میان کاملا مشهود است.
جملهی آخر مت بالا مرا به یاد آن حکایت "ادب از که آموختی؟" میاندازد. با این دید شروط زیر برای کسانی که خواهان برابری هستند کاملا مفید است!
متن: 1. زوج به زوجه وكالت بلا عزل با حق توكيل به غير ميدهد تا زوجه در هر زماني كه بخواهد از جانب زوج اقدام به متاركه نموده و از قيد زوجيت خود را رها كند به هر طريق اعم از اخذ يا بذل مهريه.
در زمینهی متن: در صورتی که ازدواج به قرارداد عادلانهای تبدیل شود، آیا در آن مهریه و نفقه جایگاهی خواهند داشت؟ به این نکته در بند سوم "در زمینهی متن" ماقبل آخر توضیح داده شده است.
متن: 2. زوجه اجازه دارد از هم اكنون هرگاه خواست به خارج از كشور برود و نياز به اجازه مجدد زوج ندارد. چه براي اخذ يا تمديد يا تجديد گذرنامه و اين اجازه دائمي است.
در زمینهی متن: به "در زمینهی متن" آخر رجوع شود.
متن: 3. زوجه حق ادامه تحصيل تا هر مرحله اي كه لازم بداند و در هر مكان و محلي كه ايجاب نمايد مخير است.
در زمینهی متن: به "در زمینهی متن" آخر رجوع شود.
متن: 4. زوج ، زوجه را در انتخاب هر شغلي كه مايل باشد و هر كجا كه بتواند كار كند، مخير ميكند و اجازه ميدهد كه مشغول به كار شود.
در زمینهی متن: ندارد.
متن: 5. زوج و زوجه متعهد ميشوند هنگام جدايي اعم از اينكه متاركه به درخواست مرد باشد يا به درخواست زن، كليه دارايی كه بعد از ازدواج دائم زوجين به دست ميآورد بين آن ها به مناصفه تقسيم شود.
در زمینهی متن: بحث دربارهی این بند را به یادداشت مستقلی در آینده موکول میکنم.
متن: 6. حق انتخاب مسكن و تعيين شهر يا محلي كه زندگي مشترك در آنجا ادامه پيدا كند با زوجه خواهد بود.
در زمینهی متن: آشکارا نابرابرانه است. هر فرد در تصمیم برای انتخاب محل زندگیاش تا جایی که قانون را نقض نکند مخیر است. دربارهی محل زندگی فرزند باید میان زوجین توافق شود، مگر در مواردی که پدر یا مادر صلاحیت نگهداری از فرزند را نداشته باشند و در این موارد قانون باید پیشبینی لازم را انجام دهد.
این که کسی محلی را برای زندگی به دیگری تحمیل کند، شاید در مواردی لازم باشد؛ اما در هر حال واضح است که دو طرف این رابطه در موضع "برابر" نیستند.
متن: 7. اگر در آينده زوجين داراي فرزند شدند و طلاق اتفاق افتاد حضانت فرزندان به عهده زوجه باشد و در صورت خروج از كشور نيازي به اذن پدر ندارند.
در زمینهی متن: چرا؟ دربارهی حضانت فرزند باید توافق شود، مگر در مواردی که پدر یا مادر صلاحیت نگهداری از فرزند را نداشته باشند و در این موارد قانون باید پیشبینی لازم را انجام دهد. در صورتی که قانون حضانت فرزند را به زوج یا زوجه تفویض کند، حق طرف دیگر برای ملاقات با فرزند از او سلب نمیشود و طرفی که حضانت فرزند را بر عهده دارد باید شرایط لازم را آنگونه که قانون تعیین میکند فراهم نماید. روشن است که خروج فرزند از کشور بدون توافق طرفین میتواند منجر به نقض حق یک طرف در ملاقات با فرزند شود.
متن: ازدواج یک قرارداد حقوقی است که بر اساس آن زن و مرد حقوق و تکالیفی را بر عهده می گیرند. بر اساس قوانین مدنی ایران، این حقوق و تکالیف به صورت برابر بین زن و شوهر تقسیم نمی شود و در واقع زن به موجب عقد ازدواج بسیاری از حقوق مدنی و معنوی خود همچون حق سفر، اشتغال، انتخاب مسکن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر را از دست می دهند و در قبال آن حقوق مادی همچون مهریه و نفقه را به دست می اورند که در بسیاری ازموارد دستیابی به این حقوق مادی هم با مشکل همراه است، براي رفع اين نابرابري و براي اينكه يك تعادلي بين اين حقوق و تكاليف برقرار شود، ميتوانيم از شروط ضمن عقد استفاده كنيم.يعني زن و شوهر يك سري مسائل مورد توافق خودشان را كه قانون در مورد آنها ساكت است يا نظر قانون در آن زمينه مورد پذيرش آنها نيست ولي مطابق خود قانون توافق خلاف آن هم ممكن است، در سند ازدواج به عنوان شروط ضمن عقد ثبت كنند.
در زمینهی متن: حقوق و تکالیف را بر عهده نمیگیرند، بلکه حقوق و تکالیفشان تبیین میشود. زن به موجب عقد ازدواج حق ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر را از دست نمیدهد؛ چراکه پیش از ازدواج اساسا قائل شدن چنین حقوقی برای زن و مرد بیمعنا است و با ازدواج معنا مییابد. این که زن و مرد هر دو حق جدایی از همسر را داشته باشند، قابل قبول است. اما چرا "حق ولایت بر فرزندان" باید به زن تفویض شود؟ (در بند 7 در این مورد نوشته شده است.)
در ضمن نویسند یا نویسندگان بر چه اساسی "حقوق مدنی و معنوی"! را از "حقوق مادی" جدا کردهاند؟ آیا منظور از "حقوق مدنی و معنوی" چیست؟ "حقوق مدنی-معنوی" یا "حقوق مدنی و حقوق معنوی"؟ اصلا حقوق معنوی یا حقوق مدنی-معنوی چیستند؟ اصلا "حقوق غیرمدنی" یعنی چه؟ اگر اساسا چنین لفظی معنا داشته باشد آیا جامعه میتواند آنها را تبیین کند؟ اگر بتواند آیا باز هم "غیرمدنی" هستند؟
گفتهاید حقوقی از زن گرفته میشود و در ازای آن حقوقی به زن داده میشود؛ و اینها به هم نمیارزند. طی شروطی که وضع کردهاید این حقوقی را که به گفتهی شما از زن گرفته شده است را به او باز گرداندهاید. سوال من این است که چرا حقوقی که زن به دست آورده را باز پس ندادهاید؟ مرد در قراردادی که شما وضع کردهاید چه چیزی به دست آورده که به پرداخت مهریه و نفقه بیارزد؟ شما "ولایت بر فرزند" را به زن دادهاید، در حالی که پرداخت نفقهی فرزند و حتی خود زن –که به گفتهی شما باید ولی فرزند باشد- با مرد است.
متن: این شروط که شامل حق مسکن، کار، تحصیل، طلاق، تقسیم دارایی های مشترک در هنگام جدایی و حضانت فرزندان است،باید در هنگام عقد نکاح در دفتر خانه ثبت اسناد رسمی در قباله ازدواج ثبت شود.
این شروط باید با عبارات حقوقی معینی در عقدنامه نوشته شود و در صورت ذکر نشدن برخی عبارات خاص حقوقی از حیث اعتبار خارج است و نمی توان به آنها استناد کرد.
در زمینهی متن: عبارات حقوقی مورد اشاره باید عاری از ابهام باشند که در شروط 2 و 3 این امر رعایت نشده است. (از هم اكنون - مکان و محل - جملهبندی شرط 3)
"آیا آنها (فمینیستها) باید مدعی تساوی در فرصتها باشند یا تساوی در نتایج؟"
جین فریدمن در فصل اول کتاب "فمینیسم" این سؤال را مطرح میکند؛ اما متاسفانه این پرسش در میان انبوه سؤالات گم میشود. شاید فریدمن آنرا از پرسشهای دیگری که به آنها میپردازد بیاهمیتتر میداند. یا شاید برداشت ما از این پرسش متفاوت است. در اینجا سعی میکنم به خواننده در فهم برداشت خودم از این سؤال کمی کمک کنم.
اولین چیزی که از این پرسش برداشت میکنم این است که فرایند یا فرایندهایی وجود دارد که طی آن فرصتها به نتایج تبدیل میشوند و طرح کننددهی سوال آن را به رسمیت میشناسد. نکتهی دوم این که این فرایندها به گونهای هستند که با فرصتهای مساوی میتوانند به نتایج نامساوی منجر شوند. (البته با تعاریفی از مساوی و نامساوی که لااقل در این بحث، مفید باشند.) نتیجه میگیریم لااقل برخی از این فرایند ها به نوعی "رقابتی" اند.
تمثیل:
فرض کنید چند نفر از یک جنس (یا مرد یا زن) وارد محوطهی میشوند. قرار بر این است که چند سری "رقابت" میان آنها برگزار شود. در ابتدا و انتهای رقابتها همه کاملا برهنه اند و شرایط مساوی است. (با هر تعریفی که خودتان ارائه میکنید.این نکته هم باید ذکر شود تعریفی که از مساوی و نامساوی دارید، نباید به گونهای باشد که فردیت آنها ریز سوال برود.) یعنی کسی چیزی وارد آن محوطه، یا از آن خارج نمی کند.
پس از برگزاری رقابت اول، به برنده یا برندگان جایزههایی داده میشود. اگر این جایزه به گونهای باشد که در رقابت دوم تاثیر داشته باشد، -مثل کفش برای مسابقهی دو- مشکل ما آغاز میشود. شاید کسی بگوید که به افراد اجازه استفاده از جوایز داده نشود! میپرسم آنها برای "رقابت" به "محوطه" آمدهاند و قرار نیست چیزی را از محوطه خارج کنند؛ پس دیگر این جایزه چه معنایی دارد اگر نتوان آن را به کار بست؟
شرایط مساوی به نتایج نامساوی منجر شد. مسئله این است که نتایج رقابت اول، شرایط رقابت دوم هستند و با توجه به این مطلب پرسش بالا بیمعنا مینماید. اگر این فرایند را به رسمیت بشناسیم، باید این را نیز بپذیریم که شرایط مساوی تنها برای "رقابت اول"، "عادلانه" است. در اینجا سوالات زیادی مطرح میشود؛ "رقابت اول" کدام رقابت است؟ آیا شرایط از نسلی به نسل دیگر منتقل نمیشود؟ در صورتی که "خانواده"، "جامعه"، "فرهنگ" و "تمدن" را به رسمیت بشناسیم، باید این را نیز بپذیریم که "رقابت اول" سالها پیش از این که ما وجود داشته باشیم، روی داده است. شاید در زمانی که انسان، انسان شد. آیا این "رقابت اول" میتواند در شرایط نامساوی روی داده باشد؟
گره کار کجاست؟
شاید در میان "دابل کوت"ها!
این نوشتهٔ ملکوت را خواندم. مطمئن نیستم که خوب متوجه منظورش شده باشم. گفته: " زنان تا زمانی که بحث حقوقشان را از منظر و موضع حقوقی طرح نکنند و به شيوهی نيم قرن گذشته و با ابزارهای انقلابی دنبال ايجاد تغيير باشند، حداکثر کاری که کردهاند ايجاد تنش و نزاع بيشتر است. راه استيفای حقوق در يک دعوا، متهم کردن و داغ ننگ زدن دايمی به طرف مقابل نيست: با اين شيوه هيچ وقت مشکل حل نمیشود."
چیزهایی را که نمیفهمم:
- طرح مسئله از موضع حقوقی یعنی چه؟ یعنی بروند دادگاه شکایت کنند؟ یا این که چی؟
- منظور ایشان از روشهای انقلابی کدام روشها است؟ چون فمینیسم اصولا حرکتی انقلابی نیست.
- آیا این که شیوهای متعلق به نیم قرن پیش باشد دلیل بر این است که نادرست است؟
- تنش و نزاع را مدافع مظلوم ایجاد میکند یا ظالم؟
- آیا وقتی طرف مقابل متهم است، باید گوسفند برایش سر برید؟
تجمع پارک دانشجو با خشونت سرکوب شد. میخواستم شرح وقایع را بنویسم، اما اصلاً حوصلهاش را ندارم؛ دیگران نوشتهاند. حوصلهی لینک دادن هم ندارم. نشستهام و "نینوا"ی حسین علیزاده را گوش می دهم و به آنچه دیده و شنیده و خواندهام فکر میکنم.