مُتانا وُلیا
یادداشت های من!
ای‌میل

ای‌میل قبلی من motanavolia@yahoo.com هک شده است. لطفا با آن مکاتبه نکنید.

وبلاگ آزادی و برابری توسط بلاگر مسدود شده است.
دسترسی به وبلاگ آزادی و برابری توسط بلاگر محدود شده است. با رفتن به آدرس این وبلاگ با صفه زیر روبه‌رو می‌شوید.


کمپین آزادی محمود صالحی
مبارزه با قراردادهای موقت

در بحث‌هایی که اخیرا با برخی از دوستان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که موثرین راه برای مبارزه با قراردادهای موقت کار، تشکیل «اتحادیه‌ی سراسری کارگران قرارداد موقت» است. البته به نظر من اگر این اتحادیه به صورت یک‌پارچه با «اتحادیه‌ی سراسری کارگران اخراجی و بیکار» تشکیل می‌شد کارایی بهتری داشت.

لطفا نظرتان را درباره‌ی این پیشنهاد بنویسید.

پانوشت: با توجه به کامنت آقای بینا داراب زند، لازم است درباره‌ی این‌که چرا تصور می‌کنم این دو اتحادیه اتحادیه‌ی کارگران قرارداد موقت» و «اتحادیه‌ی کارگران اخراجی و بیکار») باید یک‌پارچه باشند توضیح دهم.

می‌دانیم که کارفرما می‌تواند به راحتی کارگران قرارداد موقت را اخراج نماید یا به سادگی از تمدید قراردادشان خودداری کند. و می‌توان با اطمینان گفت که کارگران فعال در اتحادیه‌ها و ... بیش‌تر در معرض اخراج هستند. مساله این است که احتمالا پس از مدتی، بسیاری از فعالان این اتحادیه، «کارگران اخراجی و بیکار» خواهند بود. به تصور من کارگر قرارداد موقت، می‌تواند متزلزل بودن شرایط کاری خود را درک کند و در کنار کارگران اخراجی و بیکار قرار گرفته و در یک اتحادیه فعالیت کند.

بيژن صباغ امروزدر برابر دانشگاه توسط نيروهاي ناشناس ربوده شد

امروز (شنبه 25 فروردين )بيژن صباغ فعال دانشجويي دانشگاه مازندران (دانشكده فني ) در برابر در اصلي دانشگاه توسط نيروهاي ناشناس ربوده و به مكان نامعلومي منتقل گرديد و تا اين لحظه از وضعيت وي اطلاعي در دست نيست . گفتني ست كه بيژن در پي وقايع اخير دانشگاه مازندران به همراه چند تن از هم دانشگاهيانش ، به حكم كميته انضباطي دانشگاه به يك ترم تعليق از تحصيل ( ترم جاري ) محكوم گرديد .

نقل از: شانزده آذر، آزادی و برابری

فراخوان تجمع روز جهانی زن

نقل قول از عروسک کوکی:

(خواهش مي‌كنم با توجه به شايعاتي در خصوص لغو تجمع روز 5‌شنبه مقابل مجلس در انتشار اين اطلاعيه همكاري كنيد. چرا كه برگزاري اين تجمع به قوت خود باقي‌ست):

روز جهانی زن را زمانی گرامی می‌داریم که هنوز قوانین تبعیض‌آمیز بر سر زنان میهنمان سنگینی می‌کند. سیاست‌های جداسازی و سهمیه‌بندی جنسیتی با شدت هرچه تمام‌تر اعمال می‌شود. جنگ طلبان با کوبیدن بر طبل جنگ، آرامش و امنیت را از مردم سلب می‌کنند، حقوق بشر به طور مستمر نقض می‌شود. زنان، کودکان و سایر قربانیان خشونت و بی‌عدالتی، پناهی نمی‌یابند و آسیب‌های اجتماعی و فقر هرچه بیشتر چهره‌ای زنانه به خود می‌گیرد. در این شرایط، زنان با تلاش‌های خستگی‌ناپذیر در مسیر احقاق حقوق انسانی، شهروندی و جنسیتی هم‌چنان پای می‌فشارند.

ما با تاکید بر خواسته‌های دموکراتیک و مسالمت جویانه خود، از همه زنان و مردان آزاداندیش دعوت می‌کنیم برای ابزار همبستگی تا رفع هر گونه تبعیض و بی‌عدالتی علیه زنان و اعتراض به دستگیر شدن عده‌ای از فعالان زنان، به تجمع ما که در روز 8 مارس، 17 اسفند 85 از ساعت 2 تا 3 بعد از ظهر در مقابل در اصلی مجلس برگزار خواهد شد، بپیوندند.


پ.ن1: اين تجمع بدون سر دادن هيچ‌گونه شعاري و در سكوت برگزار خواهد شد. لطفن اگر مي‌آييد حتا اگر به شما توهين كردند با آن‌ها درگير نشويد و حرفي نزنيد.

پ.ن2: با توجه به كمبود وقت و شايعه‌ي لغو اين مراسم، تا جايي كه امكان دارد براي انتشار اين اطلاعيه بكوشيد.

پ.ن3: اين تجمع تنها براي بزرگداشت مراسم 8 مارس و در اعتراض به بازداشت فعالان زن برگزار خواهد شد و هيچ هدف ديگري را دنبال نمي‌كند و وابسته به هيچ سازمان يا فرد خاصي نيست و فقط تصميم جمعي از فعالان زن است كه دستگير نشده‌اند!

معرفی کتاب

در رابطه با بحث‌های اخیر، این کتاب می‌تواند بسیار مفید باشد:

ملت و ملی‌گرایی

نویسنده: اریک. جی. هابس‌باوم Eric. J. Hobsbawm

مترجم: علی باش

ناشر: انتشارات مهردامون

قیمت: ۲۰۰۰ تومان

درباره‌ی پیش نویس قانون نفت عراق
فعالیت قانونی و غیر قانونی

تاریخ و آگاهیِ طبقاتی (پژوهشی در دیالکتیکِ مارکسیستی)

نویسنده: جورج لوکاچ

مترجم: محمدجعفر پوینده

در آغاز فصل «فعالیت قانونی و غیر قانونی» این‌طور می‌خوانیم:

"برای بررسی فعالیت قانونی و غیر قانونی در مبارزه‌ی طبقاتی پرولتاریا، همانند هر مسئله‌ی مربوط به شکل‌های عمل [پرولتاریا]، توجه به انگیزه‌ها و گرایش‌های ناشی از آن‌ها، مهم‌تر و روشن‌گرانه‌تر از توجه به واقعیت محض است. زیرا واقعیتِ صرف قانونی یا غیر قانونی بودنِ بخشی از جنبش کارگری در واقع چنان تابع «تصادف‌های» تاریخی است که بررسی آن همواره به شناخت اصولی نمی‌انجامد. هیچ حزبِ حتی به غایت فرصت‌طلب و خیانت‌کاری وجود ندارد که گاهی زیر فشار اوضاع واحوال ناگزیر به فعالیت غیرقانونی کشیده نشود. از سوی دیگر، به راحتی می‌توان اوضاعی را تصور کرد که در آن، انقلابی‌ترین و سازش ستیزترین حزب کمونیست نیز موقتاً بتواند تقریباً به نحوی یک‌سره قانونی فعالیت کند. از آن‌جا که این معیار، اساس مناسبی به دست نمی‌دهد، باید به بررسی انگیزه‌های گزینش تاکتیک قانونی یا غیرقانونی بپردازیم. اما در این‌جا نیز نباید به تعیین انتزاعی انگیزه‌های ذهنی بسنده کنیم. زیرا اگرچه ویژگی نمایان فرصت‌طلبان آن است که معمولاً به هر قیمتی به فعالیت قانونی می‌چسبند، به کلی نادرست است که گرایش متضاد، یعنی گرایش به فعالیتِ غیر قانونی را به نحوی مکانیکی به احزاب انقلابی نسبت دهیم. البته در هر جنبش انقلابی دوره‌هایی از رمانتیسم فعالیت غیر قانونی حاکم یا دست‌کم نیرومند است. اما این رمانتیسم، آشکارا بیماری کودکانه‌ی جنبش کمونیستی و واکنشی است بر ضد فعالیت قانونی به هر قیمتی؛ بنابراین، چنین رمانتیسمی باید رفع شود و هر جنبش کمونیستی پخته‌ئي نیز آن را بی تردید رفع می‌کند" (ص۴۵۵)

"... از سوی دیگر تردیدی نیست که حتی گروه‌ها و توده‌هائی نیز که به علت وضعیت طبقاتی خود، به کام‌یابی انقلاب علاقه‌ی مستقیم دارند فقط در طول ــ و اغلب، پس ازــ انقلاب به رهاییِ درونی از نظام کهن می‌رسند. آنان پیش از آن‌که بتوانند از سلطه‌ی افکار و احساسات نظامِ کهن رهایی یابند، باید به چشم خود ببینند که چه جامعه‌ئی با منافع‌شان هم‌آهنگ است." (ص۴۵۸)

شاید با این مرتبط باشد.

عنوان ندارد
«لفاظی‌های جهان سومی»
نظرتان درباره‌ی عبارت «لفاظی‌های جهان سومی» چیست؟

نقل از بی‌بی‌سی
چرا دیگر نمی‌نویسم!

بسیاری اوقات از خودم پرسیده‌ام که "چرا نوشتن این وبلاگ را شروع کردم؟" و هر بار از پاسخ دادن طفره رفته‌ام. اما ادامه‌ی این وضع بیش از این برایم ممکن نیست. امروز می‌خواهم کمی بیرحمانه به داوری خودم بنشینم. دیگر با کلیشه‌ها خودم را قانع نمی‌کنم. امروز می‌دانم که متانا ولیا یک "مرا ببینید!" بیش‌تر نیست. پس دیگر در این‌جا نمی‌نویسم مگر زمانی که احساس کنم دلیلی جز ارضاء این نیاز به دیده شدن دارم.

و حرف آخر:

"...

با این همه

تو گویی اگر نمی‌بود،

جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود!

چون آن درخت که زیر باران ایستاده است!

نگاه‌اش کن!

چون آن کلاغ!

چون آن خانه!

چون آن سایه!

ما گلچین تقدیرُ تصادفیم،

استوای بودُ نبود."

حسین پناهی

جنگ
با دوستی درباره‌ی این بحث می‌کردم که اگر آمریکا به ایران حمله کند، آیا ما باید داوطلبانه اسلحه در دست بگیریم یا نه؟ این پرسش را با برخی دیگر نیز مطرح کردم و در این‌جا خیلی خلاصه برخی از دیدگاه‌ها را در این مورد می‌نویسم. البته امیدوارم چنین جنگی هرگز اتفاق نیافتد. خوشحال می‌شوم نظرات شما را هم در این مورد بدانم.

- ما باید از کشورمان دفاع کنیم و باید به جنگ آمریکا برویم، حتی اگر این به معنای مرگ حتمی ما باشد. شاید این درست باشد که اگر آمریکا تصمیم به اشغال ایران بگیرد، ما نمی‌توانیم جلوی اشغال ایران را بگیریم؛ اما چرا باید برایش فرش قرمز پهن کنیم. اگر آمریکا می‌خواهد ایران را اشغال کند، می‌توانیم کاری کنیم که لااقل هزینه‌ی زیادی برای آن بپردازد. من نمی‌خواهم روزی را ببینم که ایران هم مثل عراق جولان‌گاه سربازان آمریکایی شده باشد. [...]

- ما باید به جای این‌که صرفا وجدان‌مان را ارضاء کنیم، کاری را که واقعا مفید است انجام دهیم. ما چقدر می‌توانیم به مقاومت نیروهای مسلح اضافه کنیم. جنگ ایران و مغولستان نیست که هر کس بتواند شمشیر بردارد و به جنگ مغول‌ها برود (کاری ندارم که رفته‌اند یا نه). در جنگ‌های مدرن تکنولوژی حرف اول را می‌زند و همه می‌دانیم از نظر تکنولوژیک در چه حدی هستیم؛ یا لااقل می‌دانیم در چه حدی نیستیم! این‌که ما به عنوان نیروهای داوطلب به مقابله‌ی آمریکا نرویم، به معنای خوش‌آمد گفتن به آمریکا نیست. در واقع در صورتی که اشغال ایران اتفاق بیافتد، به نیروی سیاسی زیادی نیاز است که جلوی به وقوع پیوستن بسیاری فجایع گرفته شود.

این موضوع قابل انکار نیست که در صورت وقوع جنگ، ایران بسیار بیش از آمریکا هزینه خواهد داد. تصور کنید فرد A 1000 تومان و فرد B 10 تومان پول دارند. این‌که B تمام 10 تومان‌اش را بدهد تا 1 تومان به A ضرر بزند عاقلانه است؟ در واقع شاید تنها توجیح داوطلب شدن همان باشد که در بالا گفته شد: این‌که ما توان دیدن ایران اشغال شده را نداشته باشیم. اما پرسش این است که آیا با مرگ ما به این صورت، چیزی تغییر خواهد کرد؟

به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که خیلی‌ها روی جنگ‌های نامنظم در شهرها یا در نواحی شمالی تأکید می‌کنند. این می‌تواند از اهمیت برتری تکنولوژیک ارتش ایالات متحده تا حد زیادی بکاهد.

اول ماه مه

اول ماه مه[1]

سمبل یک عصر جدید در زندگی و مبارزات زحمتکشان

May 1, 1928

در دنیای سوسیالیست، اول ماه مه به عنوان روز توقف کار شناخته می‌شود. این توصیف اشتباهی است که وارد زندگی زحمتکشان شده است؛ زحمتکشانی که در کشورهای بسیاری این روز را با این عنوان جشن می‌گیرند. [اما] در واقع اول ماه مه برای زحمتکشان، یک جشن نیست. نه، زحمتکشان نباید این روز را در کارگاه‌ها یا محل کارشان سپری کنند. در این روز، در تمام دهکده‌ها و در تمام شهرهای سراسر جهان زحمتکشان به کنار هم می‌آیند، صف‌آرایی توده‌ها را سازمان می‌دهند؛ نه برای نمایش این روز، همانند سوسیالیست‌های دولت‌گرا -و به ویژه بولشویک‌ها این‌گونه تصور می‌کنند- بلکه برای سنجش میزان قدرت‌شان و تشخیص فرصت‌هایشان برای نزاع مسلحانه و مستقیم در برابر نظامی برده‌دار، فاسد و هراسان که ریشه در خشونت و دروغ دارد. این ساده‌ترین کار برای زحمتکشان است که در این روز تاریخی گرد هم آیند و خواست جمعی‌شان را بیان نموده و درباره‌ی مسائل اساسی حال و آینده به بحث بپردازند.

بیش از چهل سال پیش، کارگران آمریکایی در شیکاگو و حومه‌ی آن، در اول ماه مه گرد هم آمدند. به سخنان سوسیالیست‌ها و بیش از آن به آنارشیست‌ها گوش فرا داده و با بینش آزادی‌خواهشان آشکارا از آنارشیست‌ها حمایت کردند.

در آن روز کارگران آمریکایی تلاش کردند با سازمان‌دهی خود، اعتراضشان را به نظام ناعادلانه‌ی ایالت و پایتخت سرمایه‌داران نشان دهند. این چیزی بود که آزادی‌خواهان آمریکایی، اسپایز، پارسونز و دیگران درباره‌اش سخن گفتند.

کارگران شیکاگو و حومه برای جشن گرفتن اول ماه مه جمع نشده بودند. آنان گرد هم آمده بودند تا مشکلات زندگی و مبارزاتشان را حل کنند.

امروز هم، در هر جایی که زحمتکشان خود را از بندگی بورژوازی و سوسیال دموکراسی مرتبط با آن (منشویک یا بلشویک، فرقی نمی‌کند) آزاد کرده‌اند یا برای آن تلاش می‌کنند، اول ماه مه را فرصت مناسبی برای گردهم‌آیی می‌بینند، زمانی که یکدیگر را از ملاحظات هم آگاه می‌کنند و به مسئله‌ی رهایی خود می‌پردازند. آنها از این طریق اتحاد خود را نشان داده و یاد شهدای شیکاگو را زنده می‌کنند. بدین‌سان آنها درک می‌کنند که اول ماه مه نمی‌تواند برای آنها یک جشن باشد. بنابراین با وجود ادعای "سوسیالیست‌های حرفه‌ای"، برای به تصویر کشیدن یک "جشن کار"، اول ماه مه نمی‌تواند چنین چیزی برای یک کارگر آگاه باشد.

اول ماه مه سمبل یک عصر جدید در زندگی و مبارزات زحمتکشان است، عصری که هر سال نبردهای جدید و بطور فزاینده سخت و قاطعی را در برابر بورژوازی، به روی زحمتکشان می‌گشاید؛ نبرد برای آزادی و استقلالی که از آنها روی‌گردان بوده و برای آرمان‌های اجتماعی (سوسیال).

-------------------------------------------------------------------

[1] این متن ترجمه‌ای است از:
"The First of May: Symbol of a New Era in the Life and Struggle of the Toilers"

می‌دانم ترجمه‌ی خوبی نیست. ولی به هر حال گفتم احتمالا انتشارش از بایگانی‌اش مفیدتر خواهد بود.